هرگاه صحبت از مسافرت میشود چیزی که در ذهنمان فوری تداعی میشود رهایی و خلاصی از فشار مشغله های جور واجور زندگی برای چند صباحی از عمرمان در کنار والدین و یا فرزندان و البته گاهی هم دوستان و آشنایان خود، با این حال تمامی تمرکزمان روی خودمان و فرزندان دلبندمان است که برای جور شدن این اوقات فراغت اغلب سالها سپری میشود تا چنین زمانی مهیا گردد و سپس تهیه هزینه های لازم و وسایل نقلیه مورد نظر و… در پایان هم بارو بنه میبندیم و عازم سفر خوشی میشویم.
البته ناگفته نماند همین مسافرتهای خانوادگی هم خالی از استرس و چالشهای خود نیست هر چند که همین چالش ها و خطرات برای ما محاسنی هم دارند و اندوخته ها و تجربه های با ارزشی برای ما به ارمغان می آورند.
یک ضرب المثل نروژی می گوید: «تنها کسی که گم می شود، مسیرهای جدید را پیدا می کند.»
روحیه گردشگری=بیمه عمر
بنابراین این را هم خوب می دانیم که هر کس یا هر باغبانی که به درختی آب و کود می دهد در واقع ریشه های آن درخت هست که می تواند آنها را جذب و در نتیجه به شاخ و برگها میرساند تا تغذیه کنند، پس زندگی ما انسانها هم میتواند الگویی همانند گیاهان باشد و هر خانواده همچون درختی می باشد و سالمندان آن خانواده در واقع ریشه ها و سرمایه ی اولیه و واقعی آن خانواده می باشند و توجه به حالات روحی، ذهنی و جسمی آنها در واقع می توان گفت به طریقی سلامت آن خانواده را بیمه کرده ایم و این را باید همیشه به یاد داشته باشیم که ریشه ها هرگز از بین نمی روند(بلکه هر روز ریشه های جوان تر و قوی تر جای آنها را پر می کنند.)
پس یکروزی بچه ها و نوه ها ی ما تبدیل به همین ریشه ها می شوند، تا آن درخت تنومند همواره استوار بماند.